پسرم خیلی به ما ظلم میکنه و مطالبه زیاده خواهی دارد

پرسش از استاد پورعلیزاده روانشناس اسلامی اصفهان

پسرم خیلی به ما ظلم میکنه و مطالبه زیاده خواهی دارد

جناب آقای دکتر پور علیزاده روانشناس اصفهان

با عرض سلام و ادب

خواستم راجع به مشکل خانوادگیمون ازتون کمک بگیرم از طرفی هم نمیدونم از کجا شروع کنم. بنده یه دختر و پسر دارم. همسرم سالهای سال از بدو ازدواجمون دچار اعتیاد به تریاک و شیره بودند و از طریق یکی از دوستانشون به ایشون معرفی شدم مادر نداشتم زن پدر داشتم و کودکی سختی( از روستاهای اطراف اصفهان بودم) خدا دو فرزند دختر و پسر به من عطا فرمود. با هر کم و زیاد روزگار ساختم با شرایط همسرم توانستم با قناعت یه منزل و مغازه بخربم طی این سال ها همیشه کم خودم گذاشتم که مبادا کسی حرفی بزند چون همسرم از خانواده اش طرد شده بود میخواستم کم نیاوریم.

تا اینکه پسرم به نوجوانی رسید و ورق برگشت. پسرم با خواهر بزرگترش نمیساخت همیشه به ما اصرار داشت منزل و مغازمان را به نامش بکنیم و خواهرش چیزی نرسید (حقیقتا خواهرش دختر موفقی بود دانشگاه رفت سرکار مشغول بود حسدی میکرد) پدرش را تهدید میکرد که اگر به نامم نزنی تو را به پلیس لو میدهم به خواهرش تهمتهای ناروا میزد و خلاصه از هر کداممان آتویی گرفته بود و میخواست به این بهانه ها خانه و مغازه را به نامش کنیم پدرش کمی ترسو بود و همش به وی قول میداد که همه چیز برای تو, یکبار خواهرش را با اب جوش داخل فلاسک سمت راست بدنش را سوزاند همیشه تهدیدش میکرد با اسید می سوزانمت (یکبار از پشت رویش ابجوش ریخت وقتی خواهرش جلوی آیینه مشغول مسواک زدن بود) با دریل دنبال من میگذاشت پدرش نمیگذاشت ازش شکایت کنم میگفت باید مسالمت آمیز حل کنیم ولی هر روز بدتر میشد خود پسرم خودش را عقل کل میداند لیسانس… از پیام نور دارد. خلاصه اقای دکتر نمیدانم از کجاش بگم خدمتتون… تا اینکه حدود پنج سال پیش پدر فوت شد ما مغازه را به ایشان انتقال دادیم بس که تهدیمان میکرد یک تکه زمین خواهش با پدرش شریکی خریده بود به عنوان سرمایه گزاری که آنرا هم گفت حق من است بهش دادیم اما در برابر انتقال خانه مقاومت کرده ام حدود سه سال پیش به خاطر ترس از جانم چون اصلا نرمال نیست خانه را ترک کردم و امدم مستاجری و سه سال است فقط دورادور احوالش را از همسایه ها میپرسیم پارسال هم باز پیغام داده بود به پسر عمه اش که به ما بگویند برویم خانه را به نامش کنیم و حقش است و بقیه حق ایشان را خورده اند( خدا شاهده یک هل پوک ما از ایشان هیچ پول و کمکی نگرفتیم حتی یارانه اش را ریز به ریز میگرفت)

مطلب پیشنهادی:  جوان ۲۴ ساله افسرده 

جناب دکتر این پسر نه دوستی دارد کلا بدبین و بد دهن است حالا من مانده ام کار درستی کرده ام رهایش کرده ام یک بار رفتم که گفت گو کنم ولی همچنان حرف های بی ربط میزد که شما حق من را خورده اید تو نون خور پدرم بوده ای و باید منزل را به نامم بزنی که دیدم این بشر قابل اصلاح شدن نیست اصلا انگار ما را نمیخواهد

اژ حضورتون استدعا دارم یه راهی پیش پام بگذارید خیلی مستاصلم از طرفی مهر مادری نمیگذارد رهایش کنم از طرفی منطقی نیست و میترسم بلایی سرم بیاورد … از محضرتون تقاضای راهنمایی دارم هیچکس را ندارم نه پدری نه خانواده ای نیازمند کمک و راهنماییم

 

لطفا پاسخ استاد پور علیزاده روانشناس خوب اصفهان را در متن زیر بشنوید و برای دوستانتان ارسال کنید.

با سلام و ادب مادر محترم باید عرض کنم یک مقدار برای پرسش و پاسخ در این زمینه دیر شده است.

شما مادر عزیزی بوده آید که با مهربانی برای فرزند خود مایه گذاشته آید و فقط جاذبه داشته آید و دافعه ای نداشته آید و الان این فرزند یاغی شده است .

تنها راه اینست که در مقابل زیاده خواهیها و گزافه گویی های او بصورت قانونی بایستید .

من چون حرفهای ایشان را نشنیدم نمی توانم قضاوت کنم و شرایط او هم طوری نیست که بخواهیم با او صحبت کنیم تا متقاعد شود پس را ه قانونی را باید پیش بگیرید .

 

متشکرم از پرسش شما

دیگر مطالب مشابه
مشاوره حضوری، تلفنی و آنلاین