از شوهرم خسته شدم / راه تسخیر قلب شوهر دوری از نق زدن و درگیری است

پرسش از استاد پورعلیزاده بهترین روانشناس اصفهان

_ راه تسخیر قلب شوهر دوری از نق زدن و درگیری است / زبان خوش/ کنترل هیجانات منفی

سوال شما عزیز

سلام استاد پور علیزاده روانشناس و مشاور مذهبی در اصفهان وقتتون بخیر ممنون از کانال خوبتون و راهنمایی های عالیتون.

من خانمی ۲۷ ساله هستم و ۶ ساله ازدواج کردم و الان ۱۱ ماهه که زایمان کردم. و من باید یک روز در هفته به کمک مادرش میرفتم. اگر هم میگفتم من نمیام یه دعوای بزرگ درست می‌کردند و من را می ترساندند. در دوران عقد هم بعلاوه ی مشکلات اونها همسرم شروع کرد به اینکه نذاره من با خانوادم بیرون بروم یا به مهمونی های فامیل نروم و حتی نسبت به فامیل های من بدبین شده بود. من حتی یکبار در دوران عقد از همسرم کتک خوردم و اومدم جدا بشم ولی با پشیمانی و گریه ی همسرم منصرف شدم. و بعد از این ماجرا ما قرار شد زود ازدواج کنیم که دخالت هایی که خانوادش میکردند تموم بشه. یک هفته بعد از عروسی ما، که همش با بحث و جدل خانواده ها گذشته بود، من به خانه ی مادرم رفتم هرچی با همسرم که سرکار بود تماس گرفتم جواب نداد و من مجبور شدم پیام بدم که من به خانه ی مادرم میروم. همان شد که به دنبال من آمد و وقتی به خانه آمدیم من را کتک زد که چرا از او و مادرش اجازه نگرفتم و بروم و من مجبور شدم از آن روز که همیشه از خودش اجازه بگیرم.

جوری که فقط ی روز در هفته خانواده ام را میدیدم. حتی یه کلاس هم نمی‌توانستم بروم. تا اینکه ی روز منو همسرم بر سر روابط خانواده ام و پدرش دعوامون شد و دوباره من را کتک زد و بینی من در رفت.مدام گریه می‌کرد و التماس که من را ببخش ولی من خونه را ترک کردم و به مدت ۵ ماه قهر کردم و طلاق میخواستم. ولی قاضی رای رو به اون داد و ب من گف برو سر زندگیت. من هم با تعهد های کتبی که ازش گرفتم و حق طلاق رو گرفتم ولی در عوض گفت باید مهریه ات را ببخشی دوباره برگشتم.

۲ سال گذشت و من دیدم که همسرم بهتر شده و تصمیم گرفتم باردار بشم. ما همچنان با خانواده اش بر سر مشکلاتی که داشتند همیشه دعوا داشتیم. اصلا هم نمیشد چیزی بهشون بگیم. چون مدام دنبال بهانه بودند که دعوا راه بیندازند.

تا اینکه من باردار شدم و زایمان انجام دادم و همانا شد که همیشه میترسیدم. از روزی که زایمان کردم یه روز خوش نداشتم. مدام یا خودش یا خانواده اش ی دعوا راه میندازند و خانواده ی من را بهانه می‌کنند. من رو تهدید به ندیدن خانواده و یا حتی ندیدن دخترم هم می‌کنند. واینکه از پدر و مادر من بدش میاد و علنا در دیداری با پدر من گفته که من راضی نیسم شما به خونه ی من بیایند.و اونا رو تهدید کرده که اگ بخوایند تو زندگیم دخالت کنید نمی‌گذارم دخترتون و ببینید. من هم خودم از روزی که زایمان کردم سرد مزاج شدم و همسرم مدام میگه به من توجه نمیکنی. به دلیل دعواهایی هم که شد من ترسو تر و استرسی تر شدم. همیشه دلشوره دارم و ب همین دلیل شیرم خیلی کم شده.

ضمن اینکه همسرم با برادرش مغازه ای شریک دارند و وضع مالیمون خوبه ولی وقتی از درآمد میپرسم به من نمیگه یا حتی من اگ پس اندازی داشته باشم با ی ترفندی از من میگیره. هرچی هم میگم پس انداز های منو طلا برام بخر نمیخره. یا حتی باغ و ماشینی هم که می‌خرند به نام پدرشوهرمه همه. من کلی طلا و لب تاب و دوربین داشتم که از خونه ی پدریم آوردم ولی همه رو بعلاوه ی طلاهای هدیه های خودش و فیلم و عکس های عقد و عروسیمون رو هم از خونه برده و میگه من همه رو سوزوندم و نمیاره. اگ هم تو نظری باهاش مخالفت کنی یا نه بهش بگی کلی تهدید میکنه.این اواخر هم قهرامون طولانی مدت شده.

من خیلی وقتها بوده که از عشق به نفرت رسیدم حتی بارها بوده که پشیمان هم شدم از انتخابم ولی این رو هم میدونم که خیلی دوسش دارم و حتی نمیتونم ی روز بدون اون باشم.من فقط از شما یه راهکار میخام که چجوری با این مرد برخور کنم که انقدر به من بی اعتماده؟ آیا راهکاری اصلا هست؟

من دلم میخواد حتی سیاست های خوب رو یادبگیرم تا بتونم به زندگیم ادامه بدم.

این رو هم بگم تا وقتی من باهاش هم عقیده باشم و همیشه بهش بگم چشم و با خانوادش برم و بیام هرجا که میگند با من خوبه ولی اگ ی جا باهاش مخالفت کنم شروع به لجبازی و دعوا میکنه.

لطفا پاسخ استاد پور علیزاده مشاور خانواده ، پیش از ازدواج ، تربیت کودک را در متن زیر بخوانید و برای دوستانتان ارسال کنید.

با سلام بر شما خانم محترم آنچه شما از رفتارهای همسرتون بیان کردید بنده آدم وحشتناک و هیولایی را نمی بینم ، شما دو نفر از لحاظ تیپ شخصیتی دو دنیای متفاوت دارید ولی هر دو آدمهای خوبی هستید .

اما راه برون رفت چیست ؟ 

_ باید به خصوصیات خلقی همدیگر احترام بگذارید

_ شوهر شما اهل رفت و آمد هستند و بعضی خانمها فقط روی رفت و آمد با خانواده ی خود تأکید دارند و شوهر شما که فرد قاطع و لجبازی هستند در مقابل حرف شما گارد می گیرند و این نشانه ی علاقه ی شدید ایشان نسبت به خانواده شأن می باشد .

_ تا شما به این دیدگاه و باور شوهرتون ایمان نیاورید و در مقابل دیدگاه ایشان با تعامل برخورد نکنید دعوا خواهید داشت .

_ شما هیجان منفی و اضطراب بالایی دارید

_ از خشم و زبان خوب و لین استفاده کنید

_ زندگی شما استاندارد های لازم را دارد

خوشبخت و شاد باشید