۱۳ سالم بود که در دید و بازدیدهای عید پسر ۱۹ ساله که قیافه قشنگی نداشت، ناخواسته عاشقش شدم/ با عشق یک طرفه چه کنیم؟ 

  • صفحه نخست
  • مهارت های زندگی
  • ۱۳ سالم بود که در دید و بازدیدهای عید پسر ۱۹ ساله که قیافه قشنگی نداشت، ناخواسته عاشقش شدم/ با عشق یک طرفه چه کنیم؟ 

پرسش از استاد پورعلیزاده بهترین روانشناس در زمینه ی ازدواج ، زوج درمانی

۱۳ سالم بود که در دید و بازدیدهای عید پسر ۱۹ ساله که قیافه قشنگی نداشت، ناخواسته عاشقش شدم/ با عشق یک طرفه چه کنیم؟

سوال شما عزیز

سلام وعرض ادب آقای پور علی زاده بهترین مشاور پیش از ازدواج در اصفهان. من در ایام عید بود که باخانوادم رفتم به خونه یکی ازفامیل هامون که دراون خونه یه پسر ۱۹ ساله بود قیافه خیلی قشنگی هم نداشت ما از اون خونه اومدیم وفکر این پسر اومد توی مغزم تا اومدیم از اون خونه بیرون فکر این پسر اومد توی مغز من که این پسر اومده خواستگاریم ومن جواب منفی بهش میدم واون پسر من و میخواد ولی من نه نمیخوامش وهمه میگفتن این پسرخیلی خوبیه باهاش ازدواج کن ولی من قبول نمیکردم باهاش ازدواج کنم تادیگه اینکه این پسر اومد و هیچ وقتم فکرش از سرم نرفت بیرون وضع مالی شون خوب بود ولی وضع مالی ما نه، آدمای خوبی نبودن از اون آدما که همه کاری میکنن تهمت میزنن مسخره میکنن اصلا آدمای خوبی نیستن من اون موقع ۱۳ سالم بود ولی هرچی که بزرگتر میشدم علاقم به این پسر زیادتر میشد فکرشم بیشتر سراغم میومد

آقای دکتر من که هیچ وقت این پسر و ندیدم حتی عکسشم ندیدم چطوری عاشقش میشدم؟ واسم سواله واقعا منی که هیچ وقت اینو ندیدم چطوری عاشقش میشدم من شرایطم باهمه فرق داره شرایطم جوریه که اگه خدایی نکرده بدبخت شدم نمیتونم طلاق بگیرم باید شوهرم هرعیب و ایرادی داره باهاش زندگی کنم چون پدرم حرف مردم براش خیلی مهمه وبهم میگفت آبروی من و بردی خاک برسرت با شوهر کردنت! مامانم همین طور اونم هی بم غور میزد و اینارا بهم میگفت من چون پدرو مادرم اینجوری بودن بین دو راهی گیر کرده بودم نمیدونم کدوم راه برم نمیدونم کدوم راه درسته که برم نمیدونستم چیکار کنم؟ گیر کرده بودم بین این دو تا راه ازدواج با خواستگار یا در انتظار عشق ماندن ؟

مطلب پیشنهادی:  زن داداشم را بعد طلاق میخوایم برگردونیم مجددا ازدواج کنند

آقای دکتر پور علی زاده بهترین مشاور خانواده در اصفهان میترسم درآینده همسرم و دوست نداشته باشم ؟ چون عاشق اون پسر بودم کاری هم نمیتونستم بکنم که بهش برسم پیامم که چون فامیل بود

تااینکه عضو یه گروه شدم… چله ثروت و محبت وچله های دیگه برگزار میکرد منم به خاطر عشقم توی چله ثروت شرکت کردم ۳۰۰هزار تومن پول و نابود کردم بخاطر این آقا من اصلا ۳۰۰ هزار تومن پول داشتم که اونم بخاطر این لعنتی نابودش کردم به خانم پیام دادم که من عاشق یه پسری هستم چیکار کنم عاشقم بشه؟ گفت عکس و بردار واین دعاها را بخون منم بخاطر اینکه عکس اینو پیدا کنم اینستا نداشتم وصلش کردم هرچی هم تو اینستا جستجو کردم پیداش نمیکردم عکسی نداشتم ازش نمیدونستم چیکار کنم؟ تااینکه تصمیم گرفتم یه بار برم خونشون و یواشکی وقتی کسی حواسش نیست عکس و بگیرم که فهمیدم ایشون داره ازدواج میکنه و منم گریه کردم و افسرده شدم حالم خیلی خیلی بد شد، حوصله هیچ کاری نداشتم اعصابم خورد بود این لعنتی هم مغزم و نابود کرد و هم قلبم قلبم همیشه بخاطر این لعنتی درد میگیره حوصله هیچ کاری ندارم اون عوضی الان خوشحاله و داره از زندگیش لذت میبره اونوقت من بخاطر این آقا افسردم وهمیشه غمگینم میترسم وقتی شوهر کردم فکر این بازم توی سر من باشه میترسم شوهرم و دوست نداشته باشم

حسم بهم میگه هنوزم دیر نشده میتونی این کار و بکنی که عاشقت بشه به نظر شما حالا که ازدواج کرده کارهایی که خانم بهم گفت انجام بده عاشقت بشه انجام بدم که عاشقم بشه از وقتی که ازدواج کرده حسم همش بهم میگه اون تور و میخواد و میاد میگیره من وقتی فکرش وارد مغزم میشد تو رویا میرفتم و تو اون رویا ازدواج کرده بودم باش بچه داشتم ازش از سرکار میومد خونه وبچم و بغل میکرد و میگفت پسر منه بچمم پسر بودش. تو اون رویا تو محضر بودم باهاش عقدمون و میخوندند و منم بله بهش میگفتم تو رویا بودم و می خندیدم سنم که کمتر بودش که وقتی میرفتم تو رویا دیونه میشدم ولی الان نه اینجوری نمیشم من دیدم این وقتی فکرش میاد تو سرم من و دیونه میکنه وقتی هم ببینمشم دیونه میشم برای همین بود که ندیدمش گفتم دیونه میشم و اینا بهم میگن این دختره دیونه است میخواستم از ذهنم بیرونش کنم ولی نمیشد انگار دوست داشتم بهش برسم تو این چندسال من هر پسری و دیدم اینجوری نشدم این حسی که به این دارم به پسرایی که دیدم نداشتم تا حالا برای همین که مطمئن شدم من عاشقشم شک داشتم که عاشقشم یانه ولی الان می بینم هست عکسشم که دیدم بیشتر عاشقش شدم و اون عکسه هی میاد تو ذهنم . چیکار کنم که دوستش نداشته باشم؟ من همیشه باید بدبخت باشم این ازاین جهنمی که هستم که اینقدر مامان و بابام اذیتم میکنن اینم از زندگی آیندم من همیشه باید بدبخت باشم همیشه باید افسرده باشم هیچ وقت نشد تواین دنیا من خوشحال باشم.

مطلب پیشنهادی:  فرمول های اعتماد به نفس/ چگونه اعتماد به نفس پیدا کنیم

 

لطفا پاسخ استاد پور علیزاده مشاور برای نوجوان در اصفهان را در متن زیر بخوانید و برای دوستانتان ارسال کنید

با سلام و احترام اینکه این دختر عزیزمون در ۱۳ سالگی وارد یک عشق یک طرفه شده نشانه ی بی مهری و بی توجهی نسبت به ایشان در زندگی خانوادگی است .

نیازهای عاطفی و روانی شما و خیال پردازی ها و دامن زدن به آن تا جاییکه خود را سر سفره ی عقد می دیدید و خنده ها و گریه ها همه دال بر بی محبتی و بی مهری از سوی خانواده ی شما است.

و در اینجا به همه ی والدین بخصوص پدرها هشدار می دهم اگر نسبت به دختران خود بی توجهی عاطفی کنید فرزند در این وادی بی حاصل خواهد افتاد .

سایت روانشناسی مشاوره اصفهان

عاشق شدن در سن کم ناشی از خلأ های عاطفی خود ماست و نداشته های ما را رو می کند دختر عزیز شما راهی جز اینکه :

_ این واقعیت را بپذیرید

_ به خیالات و اوهام خود دامن نزنید

_ وقتی این افکار سراغت آمد فکرت را معطوف چیز دیگری کنی

_ به یک سرگرمی یا شغل خانگی مشغول شوید و روی آن تمرکز کنید

_ ورزش کنید

_ در خیریه ، بسیج ، محافل عمومی و عام المنفعه شرکت کن و به دیگران خدمتی برسان تا احساس ارزشمند و مفید بودن داشته باشی

_ برای پذیرش شرایط موجود زمان لازم دارید حداقل شش ماه همراه با تلاش و زحمت.

 

پیروز و سربلند باشید

دیگر مطالب مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مشاوره حضوری، تلفنی و آنلاین